پ ن پ ۱۵

داریم راه میریم با دوستام،پام پیچ خورده،افتادم زمین
دوستم میگه:کمک میخوای؟
میگم:پـــــــــ نـــــــ پـــــــــ
شماها خودتونو نجات بدین من اینجا میمونم مقاومت میکنم
برییییییییییید برییییییییییییییید

پ ن پ

عاقد سر سفره عقد میگه: عروس خانوم وکیلم؟ 
میگه:پ ن پ دکتری! دعوت کردیم سطح مجلس بره بالا!

پ ن پ

رفتم در مغازه گفتم آقا نوشابه دارین؟ 
یارو گفت : مشکی دیگه! 
گفتم : پ... 
گفت: گمشوبیرون بی شعورعوضی! این چیه یاد گرفتن خودشونو مسخره میکنن. 
گفتم : بابا میخواستم بگم پنیر هم میخوام. 
کلی معذرت خواهی کرد و از خجالت من دراومد بعدش گفت: پنیر بسته ای؟؟ 
گفتم: پ نه پ! متری؟؟ 
گفتم و فرار کردم.

پ ن پ

دارم به خواهر زاده ام دیکته می گم... رسیده آخر خط، می گه برم سر خط؟ 
میگم:پـَـ نه پَــ، بقیشو رو فرش بنویس!
والا

الکی مثلا

نمیبخشمت عوضی











الکی مثلا منم شکست عشقی خوردم...!!!

پ ن پ

تنهایی داشتم کمد اتاقمو جابجا میکردم مثل هرکول دودستی کمدمو تو بغل میگرفتم جابجاش میکردم مادرم از راه رسید پرسید: کمدتو جابجا میکنی؟ 
گفتم پ ن پ دلش گرفته بود بغلش کردم دلداریش بدم !!خخخ

پ ن پ

واسه عید قربون گوسفند گرفتیم..همسایمون اومده میگه میخوای قربونی بدین ؟ 
میگم پ نه پ گذاشتیم دم در حاجی که از مکه اومد یاد داستان اسماعیل و پدرش بیفته !!!خخخخ

پ ن پ

یه گنجشک مرده رو یکی از دوستام داره خاکش میکنه داداشم میگه دارن خاکش میکنن؟ 
میگم پـَـــ نــه پـَـــ دارن میکارنش واسه سال بعد محصول بده!!!هههه

جوک متفرقه

دیشب داشتم کتاب میخوندم برق رفت … یه نیم ساعتی زیر نور چراغ قوه گوشیم کتاب رو خوندم تا برق باز بیاد … این نیم ساعتو تا آخر عمرِبچم تو سرش میزنم … میگم ما زیر نور چراغ قوه به بدبختی کتاب میخوندیم … اونوخ شما اینجوری !!!

دانلود عکس

پ ن پ

تو ماه رمضون وسط گرمای کشنده سوار اتوبوس شدم آقای بغل دستیم داشت شر شر عرق میکرد. برگشت بهم گفت: آقا ببخشید دستمال داری؟
گفتم: پ ن پ دستمال من زیر درخت آلبالو گم شده. سواد داری؟
گفت: پ ن پ مثل تو بی سواد بیشعورم...
هیچی دیگه از اون لحظه اتوبوس به طرف افق تغییر مسیر داد...