یه روز از مامانبزرگم پرسیدم اصفهان نزدیکتره یا ماه زد پسکلم و گفت آخه تو ازینجا اصفهانو میبینی.. قشـــنگ فهمیدم کدوم نزدیک تره.خبر نداشتم مامی چه نخــبه ایه
طرف با یه دختر دوست بود اسمش عاطفه بود, این جشن عاطفه ها هم کادو میخواست, حالا هی اون میگفت بابا بخدا این جشن واسه لوازم التحریر نیازمنداس دختره میگفت نه بخر :|
یه کلش اف کلنز اومد همه از اسمش اسکی رفتن. کلش اف کینگز و کلش اف مافیا و کلش اف زامبی و ......... حالا نهنگ ابی که اومده فرداش تو ایران نمونه هایی از این قبیل درمیاد: سوسک اطلسی , خر صورتی , گراز بنفش متمایل به سبز , سگ خردلی و .........
یارو تو خیابون ماشین زده بهش پهن شده کف آسفالت، رفتم دستش رو بگیرم بلندش کنم از رو زمین، می گه «قربونت تو همین حالت یه عکس ازم بگیر می خوام بذارم تو فیس بوک!»