یکی از فانتزیای من اینه که یه دعوت نامه از دانشگاه اکسفورد برام بیاد بعد درحالی که دارم دعوت نامه رو میخونم سالار عقیلی با تیشرت گوجه ای عباس و شلوار معروفش بپره جلوم و بگه
وووطططنم
بعد منم درحالی که دعوت نامه رو پاره میکنم باهاش ادامه شعرو بخونم و در افق محو شم