اکنون که نیامد ز سفر ماه منیرم خوب است در این گوشه ویرانه بمیرم با من نزند حرف، کسی چون که یتیمم از من نکشد ناز کسی چون که اسیرم امروز یزید هر چه دلت خواست ستم کن زیرا تو امیری من مظلومه اسیرم بر محکمه عدل خدا نگذرم از تو آنجا تو اسیری من مظلومه امیرم